اعلام غافلگیرکنندهٔ برقراری مجدد روابط بین ایران و عربستان سعودی، بهعنوان رقبای دیرینه در روز جمعه (١٩ اسفندماه) طی توافقی که با میانجیگری چین صورت گرفت، به دوپارگی پدیدار شده در سال ١٣٩٥ پایان داد، اما نگرانیهای دیگری را برای منطقه ایجاد کرد.
برخی نسبت به توانایی چین برای حفظ این توافق ابراز تردید کردند و یادآور شدند که روابط حسنه بین ایران و عربستان ذاتاً ناپایدار است و ممکن است با اولین چالش از بین برود.
این دسته از افراد نسبت به توانایی چین برای عمل کردن بهعنوان میانجی تردید داشتند، بیطرفی این کشور را محل مناقشه میدانستند و به سابقهٔ این کشور در بهرهکشی از کشورهای آسیبپذیر برای تحقق منافع استراتژیک خود اشاره کردند.
برخی دیگر نیز یادآور شدند که اگرچه چین توافق بهدست آمده - پس از پنج روز مذاکره طی هفتهٔ گذشته در پکن - را همچون کودتایی دیپلماتیک دانسته است، اما از این مسئله غافل است که این توافق حاصل تلاش فراوان کشورهای دیگر است.
واشنگتن پست در تحلیل روز یکشنبهٔ خود گفت اگرچه این توافق تحت نظارت پکن منعقد شده، «دستکم پس از دو سال مذاکره و گفتگوهای مداوم توسط سایر نقشآفرینان منطقه تحقق پیدا کرده است» که از آن جمله عراق و عمان بودهاند.
بهگفتهٔ این روزنامه، «اینطور نبود که چین بهآسانی وارد عمل شود و کاری کند که طرفهای مخالف ناگهان با هم آشتی کنند» و همچنین یادآور شد «دشوار بتوان پیشرفت بهدست آمده در پکن را نشاندهندهٔ تغییری اساسی در معادلات منطقهای دانست، دستکم هنوز چنین نیست.
خطرات پنهان
بسیاری از کشورها از این توافق استقبال کردند. این توافق موجب میشود ایران و عربستان سعودی «روابط دیپلماتیک خود را از سر بگیرند و سفارتها و نمایندگیهای خود را ظرف دو ماه آینده بازگشایی کنند» و از قابلیت تقویت صلح در منطقه برخوردار است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی ایالات متحده گفت: «ما از هر تلاش صورتگرفته برای تنشزدایی در منطقه حمایت میکنیم». هرچند او نسبت به تعهد ایران برای ایجاد روابط حسنهٔ واقعی با دشمنی دیرینهٔ ابراز تردید کرد.
نیویورک تایمز در روز جمعه گزارش داد رقابت بین ایران و عربستان سعودی آنقدر عمیق و ریشهدار است که ممکن است تعامل سادهٔ دیپلماتیک نتواند بر آن غلبه کند.
در همین حال، در خاورمیانه نیز بسیاری نسبت به این توافق ابراز تردید کردند.
حسن قطب، مدیر مرکز پژوهش و مشاورهٔ لبنان به المشارق گفت این توافق «ممکن است به نظر برخی خوب باشد».
«اما نگاهی عمیقتر نشان میدهد که خطرات پنهان زیادی بر سر راه این توافق وجود دارد که مهمترین آنها نیاز به آگاهی از گسترش نفوذ چین در منطقه است.»
قطب یادآور شد که نفوذ چین در برخی کشورها «به نقض حاکمیت این کشورها و بروز آشفتگی در اقتصادشان منجر شده است که به فقیر شدن آنها انجامیده است».
رؤیاهای توسعهطلبانه
بهگفتهٔ قطب، چین بهدنبال احیای رؤیاهای توسعهطلبانهٔ خود است و ساختار اقتصادی و نظامیاش را برای محافظت از توسعهطلبی و منافع اقتصادی خود مهار میکند.
چین غالباً این کار را با چنگ انداختن بر روی کشورهای دارای موقعیت استراتژیک مانند ایران انجام میدهد که دچار مشکلات اقتصادی هستند، اما در عین حال ثروت بالقوهای دارند که میتواند بعداً مورد استفاده یا بهرهکشی قرار گیرد.
او افزود چین از بحرانهای اقتصادی این کشورها برای کمک به آنها استفاده میکند، اما چنین کمکهایی قیودی هم دارند.
قطب گفت چین «امیدوار است ثبات را در منطقهٔ خلیج فارس تحکیم کند، روابط تجاری خود را با آن توسعه دهد و نفوذ سیاسی و نظامی خود را در آن افزایش دهد.»
او گفت: «اما این موضوع بر امور داخلی این کشورها و توانایی آنها برای محافظت از حاکمیت خود یا قدرت کافی برای تصمیمگیری مستقل که باعث رنجش چین نشود، تأثیر خواهد گذاشت.»
برنارد هایکل، استاد مطالعات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون طی رویداد مجازی که در روز ٢٨ مردادماه به میزبانی مؤسسهٔ هادسون برگزار شد، گفت تعامل چین با منطقه را میتوان «فرصتطلبانه» خواند.
او گفت چین به «پایگاههای نظامی چشم دوخته است و میکوشد وارد صنعت نظامی در سراسر خلیج فارس شود»، اما این تلاش با تمرکز بر تحقق منافع خودش صورت میگیرد.
پیامدهای بیشتر
می عبدالرحمن، کارشناس و مدرس سیاست بینالملل، به المشارق گفت نفوذ سیاسی چین در خاورمیانه پیامدهایی جدی بهدنبال خواهد داشت.
او یادآور شد که چین بهراستی در حلقهٔ کشورهایی نبوده است که از منافع کشورهای منطقه محافظت میکنند.
وی افزود تلاش کنونی این کشور برای مداخله باعث بروز آشفتگی در برگهای برندهٔ سیاسی و تنشهایی میشود که در حال حاضر منطقه به آن نیازی ندارد.
عبدالرحمن یادآور شد که چین بنا به سنت گذشتهٔ خود از آشفتگیها بهرهبرداری میکند تا خود را بهعنوان میانجی نشان دهد و راهحلهایی ارائه میدهد که در نگاه اول ممکن است به نظر برسد میتوانند موجب کاهش تنشها شوند، درحالیکه در واقع چیزی جز راهحلهای موقتی نیستند.
بهگفتهٔ او در واقع این راهحلها میتوانند با برهم زدن مشارکتهای استراتژیک کنونی در زمینههای اقتصاد، تجارت و امنیت، بیش از آنکه با منفعت همراه باشند، زیان داشته باشند.
عبدالرحمن پیشبینی کرد که تلاشهای چین برای دیپلماسی ولو اینکه موفقیتآمیز بهنظر برسد، محکوم به شکست خواهد بود و با اولین بحران فرو میپاشد.
او گفت چین با معرفی خود بهعنوان میانجی و ضامن بین برخی طرفها و در صورتی که سایر طرفین به مفاد توافق پایبند نباشند، خود نیز در وضعیت دشواری نسبت به کشورهای منطقه قرار خواهد گرفت.
بهگفتهٔ او در نتیجه، این کشور روابط خوب خود را با برخی از پایتختها از دست خواهد داد و این کار به منافع استراتژیک و اقتصادی آن با توجه به نیازش به آبراههها و انرژی آسیب میرساند.
«دیپلماسی دام بدهی»
برخی درمورد ادعاهای پکن مبنی بر اینکه میخواهد نقش سازندهای در برقراری صلح در خاورمیانه ایفا کند تردید دارند و به سرمایهگذاریهای اقتصادی این کشور در تقریباً ١٥۰ کشور از طریق طرح کمربند و جاده اشاره میکنند.
طرح پژوهش جنوب-جنوب مستقر در کلمبو، در سریلانکا، در گزارش ٦ بهمنماه گفت طرح کمربند و جاده که با عنوان یک کمربند یک جاده نیز شناخته میشود، بهعنوان پوششی برای «دیپلماسی دام بدهی» و گسترش حضور نظامی چین عمل میکند.
بر اساس گزارش مرکز عرب واشنگتن دیسی در دیماه ١٤۰۰، طرح کمربند و جاده به «مشکلات فقدان پایداری زیستمحیطی، اتهامات فساد و تلقی از این طرح بهعنوان پوششی برای هژمونی چین» دچار شده است.
طبق گزارش فوق چندین کشور بهدلیل استقبال از طرح کمربند و جاده و متحمل شدن بار سنگین بدهیهای مربوطه، بهنوعی دچار حس «پشیمانی خریدار» شدهاند.
این گزارش اعلام کرد: «سرعت و قاطعیت پکن [در پیگیری طرح کمربند و جاده] در خاورمیانه بیشتر مشهود بوده است» و اعلام کرد چین «دستکم ١٢٣ میلیارد دلار جهت تأمین مالی پروژههای مرتبط با طرح کمربند و جاده به خاورمیانه تزریق کرده است«.
در این گزارش آمده است: «شاید استراتژی تعامل چین در خاورمیانه خیرخواهانه تلقی شود، اما در واقع با گسترش قدرت نظامی و دیپلماتیک چین در خاورمیانه همراه بوده است».