عبدو، از زندانیان سابق صیدنایا، زمانی که توسط یکی از زندانبانان داخل اتاق نموری هل داده شد، ناگهان متوجه شد که پایش تا قوزک در چیزی شبیه نمک فرو رفته است.
این جوان از دو سال قبل تا آن روز از زمستان ۱۳۹۵ در صیدنایا، بزرگترین و بدنامترین زندان سوریه، محبوس شده بود.
او که در تمام آن مدت در وعدههای غذایی اندک زندان از نمک محروم شده بود، مشتی از آن بلورهای درشت و سفید را با اشتیاق داخل دهانش ریخت.
عبدو چند لحظه بعد دوباره به طرز وحشتناکی غافلگیر شد: همان طور که با احتیاط با پای برهنه در اتاق قدم میزد، روی جسدی افتاد که تحلیل رفته و تا نیمه در نمک فرو رفته بود.
خیلی زود، عبدو دو جسد دیگر هم پیدا کرد که در اثر تماس با نمک تقریباً خشک شده بودند.
او را اصطلاحاً داخل «اتاق نمک» انداخته بودند؛ مکانی ابتدایی که بهدلیل کمبود سردخانه برای نگهداری اجساد به کار میرود تا مبادا کشتار گستردۀ زندانیان بهدست رژیم سوریه متوقف شود.
در گزارشی که به زودی توسط انجمن زندانیان و مفقودان زندان صیدنایا منتشر خواهد شد، این اتاقهای نمک برای اولین بار با جزئیات تشریح شده است.
خبرگزاری فرانسه نیز دربارۀ این موضوع تحقیقات بیشتری انجام داده و با زندانیان سابق مصاحبه کرده است.
عبدو، از اهالی حمص که اکنون ۳۰ سال دارد و در شرق لبنان زندگی میکند و خواستار عدم افشای نامش شده است، از جزئیات آن روزی میگوید که داخل اتاق نمک انداخته شد و قرار بود تا برگزاری جلسۀ دادگاه نظامی آنجا بماند.
او گفت: «اولین فکری که به ذهنم رسید این بود: خدا از آنها نگذرد! این همه نمک دارند ولی در غذایمان نمیریزند!
بعد روی چیز سردی پا گذاشتم. پای یک نفر بود.»
«قلبم ایستاد»
بهگفتۀ دیدهبان حقوق بشر سوریه، از سال ۱۳۹۰ تاکنون قریب به ۱۰۰٫۰۰۰ نفر در زندانهای رژیم جان باختهاند، که یک پنجم کل آمار تلفات جنگ در این کشور است.
عبدو اتاق نمک طبقۀ اول آن ساختمان قرمزرنگ را بهشکل مستطیلی به ابعاد تقریبی شش در هشت متر با یک توالت ابتدایی در گوشۀ آن توصیف کرد.
یادش آمد که چطور در گوشهای کز کرده بود و گریه میکرد و آیات قرآن را میخواند و سپس گفت: «فکر کردم سرنوشت من این است: قرار است اعدام و کشته شوم».
اما زندانبان بالاخره برگشت و عبدو را به دادگاه برد. وقتی از اتاق بیرون میرفت، نگاهش به تعدادی کیسۀ جسد افتاد که نزدیک در روی هم انباشته شده بود.
او در سال ۱۳۹۹ آزاد شد اما میگوید تأثیر این تجربه تا ابد در روح و روانش باقی است.
او گفت: «این اتفاق سختترین تجربهای است که تابهحال داشتهام. قلبم در صیدنایا ایستاد.»
تصور میشود از زمان شروع جنگ حدود ۳۰٫۰۰۰ نفر فقط در زندان صیدنایا نگهداری شده باشند. تنها ۶٫۰۰۰ نفرشان آزاد شدهاند.
بقیه اکثراً بهطور رسمی مفقود در نظر گرفته میشوند چون بهندرت گواهی فوت بهدست خانوادهها میرسد، مگر اینکه بستگان فرد رشوۀ گزافی بدهند.
معتصم عبدالساتر، از دیگر زندانیان سابق، تجربۀ مشابهی را از سال ۱۳۹۳ بازگو کرد و دربارۀ سلول متفاوتی در همان طبقۀ اول با ۲۰ مترمربع مساحت و بدون توالت سخن گفت.
این مرد ۴۲ ساله در خانۀ جدیدش در ریحانلی ترکیه آن روزی را به یاد میآورد که روی لایۀ ضخیمی از نمک مورد استفاده برای آب کردن یخ جادهها ایستاده بود.
او گفت: «سمت راستم را نگاه کردم و چهار یا پنج جسد دیدم».
معتصم با توصیف دست و پاهای استخوانی اجساد و ظاهر پوستهپوستهشان گفت: «کمی شبیه خودم بودند. انگار مومیایی شده بودند.»
معتصم میگوید هنوز نمیداند چرا او را در روز آزاد شدنش (۶ خرداد ۱۳۹۳) به آن اتاق موقت نگهداری اجساد بردهاند، اما حدس میزند «فقط برای ترساندن ما بوده است».
سیاهچال
انجمن زندانیان و مفقودان زندان صیدنایا زمان ایجاد اولین اتاق نمک صیدنایا را سال ۱۳۹۲ میداند که یکی از مرگبارترین سالهای جنگ است.
دیاب سریه، از مؤسسان این انجمن، طی مصاحبهای در شهر غازیانتپه ترکیه گفت: «ما متوجه شدیم که حداقل دو اتاق نمک برای نگهداری اجساد کسانی که زیر شکنجه یا در اثر بیماری یا گرسنگی جان باختهاند وجود داشته است».
سریه گفت وقتی یک زندانی فوت میکرده، معمولاً جسدش را دو تا پنج روز پیش همسلولیهایش نگهداشته و سپس آن را به اتاق نمک میبردهاند.
و بعد اجساد را آنجا نگهداری میکردند تا به اندازۀ بار یک کامیون بشود.
مقصد بعدی یک بیمارستان نظامی بوده که برای اجساد گواهی فوت صادر میکرده و غالباً علت مرگ را «سکتۀ قلبی» اعلام میکرده است. سپس اجساد بهصورت دستهجمعی دفن میشدهاند.
سریه گفت اتاقهای نمک برای «نگهداری اجساد، جلوگیری از تعفن... و محافظت از زندانبانان و کارکنان زندان در برابر باکتریها و عفونتها» ایجاد میشده است.
قیس مراد، از زندانیان سابق این زندان، روزی را در سال ۱۳۹۲ بهخاطر میآورد که او را برای دیدن والدینش از سلول بیرون آورده، اما سر راه سالن ملاقات به داخل اتاق دیگری هل داده بودند.
او داخل آن اتاق روی چیزی شبیه سنگریزه پا گذاشت. سپس همانطور که روبهروی دیوار زانو زده بود، یک لحظه چشمش به زندانبانان افتاد که حدود ۱۰ جسد پشت سرش انداختند.
همان روز وقتی همسلولی او از دیدن بستگانش برگشت و جورابها و جیبهایش پس از نمک بود، مراد میدانست چه اتفاقی افتاده است.
گزارش انجمن زندانیان و مفقودان زندان صیدنایا کاملترین مطالعهای است که تاکنون در مورد ساختار این زندان انجام شده است و تمام جزئیات محل جان باختن هزاران انسان و تقسیم وظایف بین واحدها و رؤسای زندان را به تصویر میکشد.
آقای سریه گفت: «رژیم میخواهد صیدنایا سیاهچال باشد؛ هیچکس اجازه ندارد چیزی دربارۀ آن بداند. گزارش ما این حق را از آنها میگیرد.»